تا می افتد نگاه خدا روی احساس و تردید ما
می سپاری به آغوش باد گیسوان سراسیمه را
با تپش های احساس من در سراسیمگی ها بیا
روی لب های سردم بریز آتش بوسه های وفا
تا ز گیسوی در باد تو یادگاری بچیند خدا