یه ضمیر بی مخاطب یه تلنگر زبونی
یه سوال بی جوابه منی که . . . خودت میدونی
تو مگه منی که با من ـ من بی تو بی مخاطب ـ
می شینی و می نویسی ، گاهی هم غزل میخونی
کلی ماجرا نوشتن از منی که بی تو مونده
واسه قصه های کرسی تو یه جمع خودمونی
فاصله فاصله اس اما بعضی وقتا خیلی دوره
مث من روی زمین و یه خدای آسمونی
خیلی طول کشید که حالا من و تو به هم رسیدیم
من شدم تو که خیالی تو شدی من درونی
بعد از این من تو با هم یه ضمیر تازه هستیم
واسه ماجرای بعدی میدونم پیشم می مونی
ترانت خیلی قشنگ بود بهم بگو از کیه .